نوبرگ NOBARG
اطلاع رسانی فرهنگی و هنری

 

نقد فیلم : برف آخر ؛ لایه های دروغ

 

نقد فیلم های جشنواره فجر | "برف آخر" بیش از حرف به تصویر اتکا دارد / "لایه‌های دروغ" جایی در ایدئولوژی فجر ندارد

 

برف آخر

برف آخر تا اینجا جشنواره‌ای‌ترین فیلم امسال بود. به‌نظر می‌آید که ساز و کار جشنواره که به سمت انتخاب آثار متنوع رفته است تا بدین جا فقط همین سیاست را عملی کرده است یعنی سیاست دیدن از هر ژانر یک فیلم را. برف آخر هم همین حکایت را دارد. میان درام‌های شاه‌پیرنگی گوناگون، حالا درام خرده‌پیرنگی می‌بینیم که داستان را کم‌رنگ می‌کند و تنوع ژانر را به حداکثر می‌رساند.

برف آخر درباره شخصیتی به نام دکتر است که می‌خواهد تنها زندگی کند. دامپزشک است اما شکار می‌کند و همین شکار کردن نقطه ضعف اوست. باید دانست که فیلمنامه‌نویسان ما دو ترفند نوشتن را به خوبی رعایت می‌کنند؛ ترفند‌هایی که در برف آخر به حد قابل قبول خود رسیده است. یکی دو راهی که در برابر شخصیت اصلی قرار می‌دهند و دومی‌ نیز مسئله ضعف کاراکتر است که در احوال شخصی آنها هویدا و تبدیل به‌ هامارتیای آنها شده و در انتخابشان تأثیر می‌گذارد. این ضعف و این دوراهی، به عنوان دو تکنیک، حالا در برف آخر نیز دیده می‌شوند. دکتر میان کمک کردن به یک گرگ و کمک کردن به دوستش باید مسیری پر پیچ و خم را برود و از سوی دیگر تنهایی‌اش و فقدان دیگری در روابط و تصمیماتش تأثیر می‌گذارد. فیلمنامه اثر با وجود کم‌رنگی‌اش اما درست چیدمان شده است و کارگردان تصمیم گرفته تا این فیلمنامه در ظاهر کم‌رنگ و حتی کوتاه را به اثری سینمایی و زبانی تصویری تبدیل کند. تصویری کردن متن در سینما یک چیز است و به زبان تصویری سخن گفتن و نشانه‌گذاری کردن چیز دیگر.

برف آخر یکی از نمونه‌هایی است که تلاش کرده است تصویر را در سینما ببیند، تصویری داستان بگوید و حس ایجاد کند. فیلم در تمپوی خود کُند می‌شود اما ریتمی‌درست را در نسبت با شخصیت و مکان دنبال می‌کند و نشانه‌های تصویری را جایگزین دیالوگ می‌کند تا بتواند قصه‌اش را در فضایی سرد با همان نشانه‌های سرد بیان کند. داستان ساده‌ای هم دارد اما تأثیر سینمای بیلگه جیلان یا حتی سینمای اسکاندیناوی و ... باعث شده است تا طریقی که کارگردان برای روایت می‌چیند بیش از حرف به تصویر اتکا کند. بیش از کلام و کلمات به سمت و سوی نشانه‌ها برود و تضاد را در همین عناصر مشخص کند.

گرگ و گوسفند؛ تولد و عشق و نور و ظلمت به عنوان نشانه‌هایی که می‌تواند بیانگری کرده و حس ایجاد کند به کرّات در فیلم دیده می‌شود. عوامل متضاد طبیعی و تماتیک که هر دو به کار فیلمساز می‌آید. درست در زمانی که باید کاراکتر اصلی به دنبال امید بگردد یک زنبور عسل در شیشه عسل زنده می‌ماند و یک گرگ او را در کولاک و سرما نجات می‌دهد. این وجوه از اثر است که می‌تواند عناصر طبیعی را به کار گیرد تا به جای بیان بیرونی، بیانی درونی داشته باشد.

اما برف آخر با وجود تمام تلاش‌هایش می‌تواند صحنه‌هایی را حذف کند، می‌تواند گاه خرده داستان‌ها و میزانسن‌هایی را دقیق‌تر به کار بگیرد. در واقع منطق روایی اثر می‌کوشد تا درامی‌ واقعگرا را به مخاطب هدیه بدهد اما این درام واقعگرا به دال و مدلول‌های مربوط به جهان بیرونی نیز نیاز دارد که در برهه‌هایی گوناگون از کار به کار بسته نمی‌شود و شبکه استدلالی دقیقی را نمی‌سازد. مرگ خورشید، زدن به دل کوهستان با وجود سرما و مقدمه‌ها و عواقب این ماجرا باید در شبکه‌ای مستدل‌تر برگزار می‌شد که فیلم متأسفانه گاهی فاقد این استدلال و منطق است.

لایه‌های دروغ

اگر بگوییم چه فیلمی‌ نباید در جشنواره اکران می‌شد بی‌شک باید از لایه‌های دروغ نام برد. غیر جشنواره‌ای‌ترین فیلم این سال‌های جشنواره فجر. لایه‌های دروغ از دو منظر قابل بحث است. اولین منظر اینکه آیا با نگاه فرمال به عناصر فیلم‌های اکشن فیلم قابل قبولی شده است یا نه... و دوم اینکه این فیلم برای سرگرمی‌ساخته شده و مناسب جشنواره‌ای رقابتی هست یا نه؟ و اصلا چرا فیلمی‌ که سرگرمی‌ است برای جشنواره انتخاب می‌شود؟!

 



ادامه مطلب...
ارسال توسط س.م S.M
آخرین مطالب

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد